Sunday Nov 15, 2020
پینوکیو - سوپراسکوپ شماره ۴
یکی بود و یکی نبود، روزگاری عروسک ساز پیری زندگی میکرد، بنام «ژپتو» که بیشتر از هر چیز آرزو داشت فرزندی داشته باشد، به همین خاطر روزی شروع به ساختن عروسکی کرد تا از او بجای فرزند نگهداری کند.
ژپتو، یک تکه چوب مرغوب انتخاب کرد و با دقت به ساختن عروسک پرداخت، او صورت عروسک را به شکل پسری در آورد که همیشه آرزوی داشتن آن را داشت، سپس به کمک قلم و چکش، شروع به ساختن بقیه بدن عروسک کرد، همینکه ژپتو چکش را به قلم کوبید، صدای خفیفی شنید که گفت:
آخ ... نزن ... دردم اومد...
کاری از سازمان انتشار مجموعه داستانهای ناطق
شرکت ۴۸ داستان، سوپراسکوپ
مترجم: پرویز رفیعی
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.